Friday, July 29, 2005

خ مثل خنجر خ مثل خيانت

من استقامت يك كاه را مي پرستم
من درخت ها را شكسته نمي خواهم
ايستاده از غرور مضحك ،‌ هميشه سرنوشتي به سوزناكي هيزم دارد
گاه قاصدك پرپر ، عزيزترين عاشق دنياست
من خنجر پشت در پشت را نمي خواهم
آه اي هم زمان... با دستانت تمام بغض را از روبرو بزن
تحمل خنجر هنگام خنده خوشبختي سخت تر است
... از روبرو بزن

2 comments:

Anonymous said...

Matnetoon jaleb bood !
< Hala too shomareshe Saniehaa
Koobehaye bi amoone tabare
tabari ke doshmane hamisheye in derakhte mohkam o tanaavare...>

Anonymous said...

ای کاش واقعاً اینطوری که شما نوشته بودید بود، و آدما خنجرشونو از روبرو میزدند و شهامت اینو داشتن که توی چشم آدم نگاه کنن و بزنن. و ایکاش آدم خنجر خورده انقدر دلش گنده باشه که بتونه اون آدمو ببخشه