Tuesday, January 31, 2006

تولد

داداش خان تولدت مبارك
ان شاالله هميشه شاد و خوشبخت باشي
شايد نيسني كه بهت تبريك بگم
اما خوب
به اندازه 31 سالگي ات تولدت مبارك
پي نوشت: هر كس 6666 بازديد كننده بوده بگه مي خوام جايزه بدم

Sunday, January 29, 2006

من و حالا

من و هواي تازه
باران
ترانه
من و هواي تازه
اينجا من زنده ام
هنوز
انگار اكسيژن زير پوستم تكنو مي زند

Saturday, January 28, 2006

Friday, January 27, 2006

اتوبوس ها مي ايستند


بنابر اعلاميه سنديكاي كارگري شركت واحد روز شنبه رانندگان اتوبوس هاي شهري تهران دست به اعتصاب عمومي مي زنند.اين اعتصاب در پي اعتصاب يك روزه قبلي اين سنديكا و براورده نشدن خواسته هاي بر حق آنها بوده و بصورت نا محدود خواهد بود.اين سنديكا از تمام ايرانيان هنوز بيدار در خواست كرده است تا در روز شنبه در صورت به خيابان آوردن اتوبوس ها توسط سپاه و بسيج از استفاده از اتوبوس ها خود داري كرده و به اين اعتصاب همگاني شكوه بيشتري بخشند.از خواسته هاي اين سنديكا آزادي منصور اوسان لو رئيس سنديكا و نيز به رسميت شناختن سنديكاهاي كارگري توسط حاكمان اسلامي مي باشد.
عدم استفاده از اتوبوس در روز شنبه نشانه شخصيت شماست

Thursday, January 26, 2006

چه شبي بود و چه فرخنده شبي


فقط اينكه خيلي خوش گذشت.امير جان و اكرم جان بازم يه عالمه مباركه.عجب عروس كشوني بود.جاي همه خالي.شريعتي و همه جاي تهران رو بند آورديم.البته پسر عموي امير هم كه از قضا اسمش امير بود (امير بزرگ) تنها نكته دلهره آور داستان بود كه آخرش حسين عمو شاهي صيد بي چون و چراي اين جناب بود.ديگه اينكه حسام ،‌ حسين‌، بهداد ،‌علي ،‌سهيل باهاتون خيلي حال كردم.مخصوصا اين حسام 000 كه تركوند
خلاصه جاي همه خالي خيلي خيلي خيلي خوش گذشت

Saturday, January 21, 2006

شب تولد سارا كوچولو


آرام دستان كوچكش را بهم ماليد.ها نكرده نفسش يخ مي زد.هوا قرمز سرد بود.گوشهايش از سرما داغ شده بود.سرش را چرخاند طرف خيابان.با خودش فكر كرد كه هر ماشيني شبيه يك حيوان است.داشت فكر مي كرد كه اين ماشيني كه دارد از روبرو مي آيد با آن موجودات رنگ و وارنگ درونش شبيه چه حيواني است كه بوي گل و برف و صداي پاشيدن آب چشمانش را اشكي كرد.فقط برگشت و چشمانش را بست و دويد.كوله پشتي اش را دو دستي بغل كرد و وقتي از سرما تمام سينه اش به سوختن افتاد قدم هايش را آرام كرد.با نگاه كودكانه اش چراغ هاي رنگ و وارنگ مغازه ها را نگاه مي كرد و به فكر فردا بود.فردا 8 ساله مي شد.از فكر كادوي تولدي كه هميشه براي خودش مي ساخت لبخندي زد و قدم هايش تند تر شد.شروع كرد به خواندن تابلوي مغازه ها.كا كاد كادوئي سارا.كا .كافي شاب.كافي شاپ فراسو.با قد كوتاهش خودش را كش آورد تا از پنجره داخل را ببيند.نفس نفس اش شيشه را با بخار مي پوشاند.با آستينش شيشه را پاك كرد . در ماتي بخار و شيشه روي ميز يك كيك تولد و چند كادو و چندين شمع را ميشد ديد.دور ميز هم چند نفر كه قدشان آنقدر بلند بود كه راحت آنسوي پنجره را ببينند نشسته بودند.پنجه پايش درد گرفت.پاشنه هايش را روي زمين گذاشت.آب دماغش راه افتاده بود.با آستينش آب دماغش را پاك كرد.برگشت و دوباره بطرف خانه به راه افتاد.با خودش فكر كرد كه حتما آنها هم هر شب تولد بچگيشان آرزو كردند كه كيك تولدشان كاكائويي باشد و 5 تا كادو بگيرند و وقتي قدشان اندازه مامان شد به آرزويشان رسيده اند.چشمانش را بست و چيزي زير لب گفت و نفسش را بيرون داد

Wednesday, January 18, 2006

فريبانه

آسمان را ديدي
گفت شب بود و غريب
من لبم خشك كويري
تو هنوز از غم آزادي تن در زندان
چشم من بر ره آن نور بلند خشك گريست
گفت شب تاريك است
چشم من تاريك است
گريه حرفيست غريب

Monday, January 16, 2006

پرواز

يه روزگاري بود كه همه مي خواستن پرواز كنن
يه روزگار ديگه اي بود كه همه مي خواستن تيم ملي بره جام جهاني
يه روزگار ديگه اي بود كه همه مي خواستن برن خارج
صداسيما بزور ميخواد بگه كه الان روزگاريه كه همه انرژي اتمي مي خوان
پي نوشت:از بس قيافه احمدي نژاد رو توي بي بي سي و سي ان ان ديدم
ديگه حالم داره بهم مي خوره
پي نوشت 2 : درسي بنام فيلتر وجود دارد.من تازه فهميدم.شنبه امتحانش رو دارم

Friday, January 13, 2006

اكسيژن

تو مرده اي قبول
تو در انسداد روزها مانده اي قبول
فاصله ات را در آنسوي ديوار شيشه ديده اي قبول
و سايه ات را كه با كسي، ناكسي خنديد ، قبول
عروسكت ديگر نمي خندد ، شايد،باشد،قبول
اما
اما تكليف هواي درون ريه هايت چه مي شود؟

پي نوشت: عجب بازي بود پرسپوليس بايرن مونيخ، عابدزاده من رو ياد 14 15 سالگيم ميندازه.يادش بخير
پي نوشت2 : بدينوسيله به اطلاع عموم دوستان مي رساند كه سرويس پيام كوتاه بنده تا اطلاع ثانوي قطع مي باشد.از اينكه به سوالات شما پاسخ داده نمي شود عذرخواهي نموده و اين اقدام مشكوك را شديدا محكوم مي نمايم
تا كنون گروهي مسئوليت اين اقدام ضد بشري را بعهده نگرفته است
پي نوشت 3 : فكر كنم آنفلوانزاي مرغي گرفتم.هنوز خوب نشدم

Thursday, January 12, 2006

صورتي بيچاره



صدا
صدا
دنگ
مثل افتادن بالاترين نت
نت كوچولوي زير
با سوتين صورتي اش
صدا
صدا
سكوت
مثل يك ميزان فاصله
فاصله ميان نت زير و نت سپيد
صدا
صدا
نور
وقت افتادن برق گراني روي پيانو
سالهاست كه گران سياه مي نوازد
و سوتين صورتي هنوز تلنگريست بر شنوده مست
صدا
پا
صدا
و عاقبت روزي بند سوتين بالاترين نت پاره خواهد شد

Tuesday, January 10, 2006

بعد از امتحان

آقا امتحان بدتر از خوابم بود
کاش همون سوال خوابم رو داده بود باز یه جوری حل می کردم
عجب استاد .... داریما
نمی دونم چی بگم
حیف محیط فرهنگی زیرزمین

Friday, January 06, 2006

كما

بالاخره از كما در اومدم
عجب مصيبتيه اين سرماخوردگي
ديشب تمام شب خواب مي ديدم كه فيزيك الك يه سوال سورئال داده
اينم از مزاياي تب كردنه
سوالش اين بود كه لپ تاپ چيه!

Monday, January 02, 2006

Restart


کنار تو چشمانم را می بندم
حتی اگر
روی مل مل آن روز غمناک
و غرورم را هنوز عصا می کنم
تکیه بر آخرین نغمه ات
پی نوشت: دوباره سلام
پی نوشت 2 : بدجوری سرما خوردم.دستماااااال
Happy new year:پی نوشت3
پی نوشت 4 :این روزا از خواب بیدار میشم.دستشویی.غذا.امتحان.هم من به اون عادت کردم و هم اون به من