Wednesday, March 25, 2009

ختم کلام

از روی قبر خودت که بر خواستی برای آنها که زنده اند صلوات بفرست
به کار خودت که نیامد

Thursday, March 19, 2009

تقدیم به وبلاگ نویسی که ممکن بود من جای او نوروز را از نو نخوانم
یکبار خواندن را دوست ندارم
هزاره بخوان
که شاید همین تک جمله ها سند نیستی ام باشد
با خون نوشته ام
با خون دل بخوان

Friday, March 13, 2009

سایه ای نیست


و در این تنهایی
من بی سایه به سان غم تنهایی تو
آسمان را پی ابری کوچک می جویم
تا بگویم که در این تنهایی
سایه ام گم نشده
!آسمان بارانی است

Thursday, March 05, 2009

ایستگاه گورستان

همیشه از خودم می پرسیدم که چرا سرباز های صف اول با اینکه می دانند که می میرند به سمت دشمن می دوند و فریاد می زنند؛ بعد ها فهمیدم که سرباز همان موقع که سوار قطار جنگ می شود مرده است. بعد از آن دیگر تنها یک سرباز است مثل آنها که در صف آخرند