Saturday, June 04, 2011

عنوان ندارد اما شرف دارد

یک نفر یک گوشه ای می میرد یا مردانده می شود.می شنوی و می گویند که دختری بوده در سوگ پدر. حالا پدرش که و چه و خودش با فلان کمالات و  وجنات بماند.واکنش تویی که خبر را می شنوی چیست؟ عصبانی می شوی؟دلت به درد می آید؟تعجب می کنی؟فکر می کنی یک کلاغ چهل کلاغ است؟صبر می کنی تا اخبار ساعت نه اعلام کند یا نه؟ببینی خبر موثق است یا نه؟ببینی ضربه به پهلویش خرده یا نه؟
اما این میان ، من دوست دارم تا سوالی را مطرح کنم.سوالی که هزار بار مهمتر از سوال جمهوری اسلامی آری یا نه است.سوال من این است: آیا حاضری کسی را که با تو آشنا نیست سیلی ای بنوازند و تو ببینی و عبور کنی بی آنکه بدانی به کدامین گناه و در قبل این سکوت، به تو یک چمدان پر از پول بدهند یا نه؟
بنظر من ، جواب به این سوال ریشه تمام آن چیز هایی است که ما بدبختی های کشور دو هزار و پانصد ساله مان می نامیم که نمی دانم این عدد تا به کی قرار است ثابت بماند.
جامعه کنونی ایران ؛ ترکیبی است از مجموعه هایی تک نفره که به ندرت به مجموعه هایی دو تا سه نفره تعمیم پیدا می کند.منفعت طلبی و فقدان اخلاق، ریشه تفکراتی است که به شخص اجازه می دهد تا از جنازه هم نوع نردبامی بسازد برای بالا رفتن.این گونه می شود که وقتی می شنویم عزیزیب در فلان تظاهرات خیابانی به خون نشسته است ؛ اولین کلامی که گفته می شود آن است که خدا را شکر بچه ما ؛ جوان ما و غیره سالم است.
بنظر من ، اکثریت جامعه ایرانی به دلیل ترجیح منفعت شخصی و جلوگیری از بخطر افتادن خود ، ترجیح به تکان نخوردن آب از آب داشته و اگر جوابی از سر صداقت به سوال فوق داده شود ، اکثریت با چمدان خواهد بود.
به یاد داشته باشیم که هرگاه پاسخ غیر از این بود ، نیازی به پرسش جمهوری اسلامی آری یا نه نخواهد بود.

این را برای هاله نوشتم که همه عمر عزادار ملتی بود