Saturday, November 19, 2005

بمبت را بر سر ما بریز


گيرم كه بمب ات را ساختي
و با ژست پر از غرور مضحكت همه نامه ها را دريدي
گيرم كه تمام زير زمين ها را خفاكده بمب هايت كردي
يادگار عموي خواب
كبريتت را بكش
بمب هايت را بر سر من بزن
دشمن ات ، هر كسي غير توست
دستگاه پرتاب بمب نمي خواهي
بمبت را بر سر ما بريز
بریز اما بوسه را از من نخواهی گرفت

پي نوشت1:كتابخانه ها مي سوزند.پاسارگادها به زير آب مي روند.در اين تشييع جناره بي نظير
اورانيوم هم غني مي شود
پي نوشت2:ستيز با قدرت ، ستيز حافظه با فراموشي است.ميلان كوندرا،كتاب خنده و فراموشي
پي نوشت3:جو نقطه سر خط رو به افتضاح مي رود.حتي فراتر از آن
پی نوشت4:اگر در دانشگاه 2 نفر آدم حسابی پیدا کردی خدایت را هزاربار شکر کن
پی نوشت5:محمد جان چایی خوردن های این روزا جزو ماندگارهای زندگیم میشه
پی نوشت6: برای جلو رفتن؛ تصور تو قدرت حرکت میده.

No comments: