Wednesday, July 18, 2007

عمه قبل از آدم وجود داشته است

نسلهای پیشین
سلام

بدینوسیله خواستم تا حال و احوالی در این روزگار بر سر صلیب از شما بپرسم و بپرسم که اوضاع و احوالتان در حالت چهار میخ شده آن بالا چطور است؟فکر می کنم که یک و نیم متری به ملکوت نزدیک تر باشید آن بالا.راستش را بخواهید این نامه را برای شما می نویسم تا از شما کمک بخواهم تا بتوانم بفهمم روند فکری ای که باعث شده است به این موضوعات جالب و این توجیهات از آن جالب تر برسید چه بوده است؟من هرچه به این مخ ناقابل فشار مضاعف وارد می کنم و حتی در بعضی مواقع از آفساید ترپ استفاده می کنم به نتیجه ای نمی رسم که چه لزومی دارد که آدم ها تا مشکلات خورد و خوراک و غارشان حل شد افتادند دنبال اینکه به یک چیزی حال بدهند.بعدا هم که مشکلات حال دادنشان حل شد افتادند دنبال اینکه چه روشی برای حال دادن درست است و کدام روش غلط؟بعد هم که مشکلات روش حال دادنشان درست شد ، برای حال دادن مضاعف به آن چیزی که دست و پا کرده بودند، حتی برای حال دادن به خودشان هم ، مقصود فراتر از حال دادن به خود ، یعنی حال دادن به او؛ را دست و پا کردند.از شما چه پنهان دوستان پوسیده من،چند روز پیش که در حال گل گشت در پهنه اعتقادی زندگی بودم به این نتیجه رسیدم که سوراخ عظیمی در کف این پهنه وجود دارد،بهرحال کار من که نیست!به ابعاد عملکردی ما نمی آمد اما من را به این فکر انداخت که کلا وجود این سوراخ خوب است یا بد.من هنوز نمی فهمم که ما چرا باید برای کارهایی که به راحتی می توانیم حالشان را ببریم باید قاعده وضع کنیم و دهن خود را به دست آلت هستی بسپاریم ؟دو حالت وجود دارد ؛ یا بعد از انجام این قواعد حالی که می کنیم حال مضاعف می باشد که بعید می دانم و یا از اینکه دهان خود را به دست هستی و متعلقاتش بسپاریم حال می کنیم که در این صورت تقصیر خودمان نیست بلکه مشکل از موجود دیگری بنام عمه مان است.بهر حال پیشینیان عزیز ؛ باید بگویم که با عرض معذرت ؛ از خیر من یکی بگذرید چون من یکی بیشتر از اینکه موجودی را برای حال دادن خلق کنم و به او حال بدهم دنبال حال های کمیاب این دور و زمانه هستم تا در صورت پیدا کردن ؛ آنها را به روش وحشیانه ای به خودم تقدیم کنم.نمی دانم چرا هر وقت که به شما فکر می کنم یاد سرهنگ آئورلیانو بوئندیا می افتم.بهر حال من که پیلار ترنرا به جنگ ترجیح می دهم ؛ مخصوصا اگر قرار باشد که برگردم تا دوباره ماهی طلایی بسازم.این زیر و آن بالا خوش بگذرد

فرزند نا خلف قرن بیست و یکمیتان

No comments: