Friday, July 13, 2007

لای گرد و غبار

چیزی نیست که بخواهیم بنویسیم،صدایی نیست که بشنویم،نگاهی نیست که پذیرا شویم
و اکنون در این غروب تلخ،در تنهایی خود دفن شده ام و می دانم که تنهایی باتلاقی است سرد
درآمدنی در کار نیست،دستانم را بیرون خواهم گذاشت،شاید که پروانه ای بروی دستانم خانه کند

پی نوشت: دو روز پیش داشتم کمدم رو بعد از مدت ها مرتب می کردم.یه دفترچه پیدا کردم که نوشته های 3سال پیشمه.این نوشته بالا یکی از اوناس.تاریخش هم ده بهمن هشتاد و سه
پی نوشت 2: اعتراف می کنم که حالم کاملا بهتر از تاریخ این نوشته هست

2 comments:

Anonymous said...

مهران رو رنگای این لوگوی بالا بیشتر کار کن. خوب در اومده طرحش

Unknown said...

ghorbonet.kollan ino to 1 saat zadam.hale kar kardan rosho nadashtam.age hessesh omad hatman