Tuesday, December 13, 2005

دوشنبه


پر های سپید هنوز از بالا می بارند.نازنین چشمان اشک آلودش را باز می کند
و غرق می شود در حالو هوای دوشنبه.دیروز هوا گرفته بود و سه شنبه
پریروزی در کار نبود مثل همیشه اما چشمان نازنین هنوز اشک آلود بود
شاید از فراموش کردن آن صدای مهربانی که سیب را به او سرخ نشان داد
و یا از نسیان چشمان خیره به زیباییش.شاید هم از سر نبودن آن دوچشم
هنوز پر های سپید را که از آن بالا سر می خوردند و پایین می آمدند نگاه
می کرد و پیرهن صورتیش که مثل پرجم های پیروزی در بادی که نبود
تکان تکان می خوردند.بلند شد و بدن بیست ساله اش را تکانی داد تا شاید
برگ های تقویم آویزان به دیوار اتاقش دوشنبه را تازه کند.تمام هفته ها
دوشنبه نداشتند.اما چطور ممکن است که او هنوز یادش می آید که دوشنبه ای
بود که زیر آب رودخانه یوزپلنگ ها خانه ای سبز بود.یادش می آمد که
دوشنبه ای بود که وقتی سر کوچه بچه ها با قوطی خالی فوتبال بازی می کردند
صدای گریه تازه ای در خانه شان جوانه زد.مادرش می گفت این را.مگر مادر
دروغ می گوید؟می رود کنار پنجره و هوای غروب را صدا می زند.از پشت
کوه هوا سرخ می شود و نازنین با دستان زیر چانه اش نت های آخر روز را
میزان بندی می کند.با خود می گوید که شاید دوشنبه ها مرده اند.مثل مادری
که هنگام زایمان می میرد.شاید جمعه ها بدنیا آمده اند.مثل بچه یتیمی که با
آمدنش مادر میمیرد
پی نوشت: یک بوس کوچولو.بهمن فرمان آرا.از 4شنبه اکران می شود
پی نوشت 2:آسیستان آزمایشگاه کنترل بیشعور است.رحمانی با خودتم

No comments: