Tuesday, October 11, 2005

عفونت آبی


سر درد.سر درد.سر درد
امان از درد سر های تو خالی تهوع آور آبی
عفونت تمام فکرم را می خورد
وقت خانه تکانی است
اینجا حجم خالی را باید جابجا کرد و آرزوهای کودکانه را به اعماق گورهای دنیا سپرد
مبادا که دوباره زنده شوند
روزگار غریبی است.غریب تر از روزگار نازنین
ریشه تمام گلها در کرم های فرتوت غوطه می زند
روسری سپید سالهاست که منقرض شده
سر درد.سردرد.سردرد
فصل ؛ فصل ناودان های زنگ زده است
فصل فلاکت یک زن در گذر بی انتهای تمنا
اینجا کثافت موج می زند
و من شنا بلد نیستم

2 comments:

Anonymous said...

manam!

Anonymous said...

fasl fasle paize...fasle parastuhaye mohaajer,baraye ma ke rishe davundim fasle sardarde...