Sunday, August 28, 2005

آن مرد با چتر آمد

آن مرد با چتر آمد
آن مرد گریه می کرد
آن مرد با دستان خون آلود آمد
آن مرد روحش را کشت
آن مرد هلیا را در مرگ کابوس خنداند
آن مرد با نان آمد
بابا دیگر نان نداد
بابا مرد
باران آن مرد را با چتر برد
مرد جلوتر آمد .بابا آن مرد بود

2 comments:

Anonymous said...

kheyli jalebe! avvalin tasviri ke az to too zehnam moonde ye rooze baroonie ke ye chatr dastet bood, albate tanha naboodi!

Anonymous said...

ان مرد مرد و از بس که نا نداشت !!!!!