Thursday, June 09, 2005

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

مدام به کاغذ یادداشت در دستم نگاه می کنم.شاید نمی توانم درست بخوانم
و شاید از همان ابتدا راه را اشتباه آمده امءآخر این آدرس کی پیدا می شود
شاید کشور را اشتباه آمده امءاین بوق های تصادفی هم که بی جهت می
.چرخند تا باک های بنزین را خالی کنند تنها چشمانم را تارتر می کنند
شاید در ترمینال فرود به سوی زمین ءشماره پرواز را اشتباه کرده ام
آسمان امشب بزور توپ و تانک و مسلسل باید شاد باشد؛چون امسال
سال همبستگی ملی است و امشب سرود ملی پوشان باید برای مشارکت
در پای صندوق ها تا جام جهانی بعدی از تلویزیون پخش شود.یک چیز
را مطمئن تر می شوم؛ابتدایش نوشته است ایران؛اما خدای من اینجا
ایران است؟نمی دانم اما این را می دانم که گربه ایرانی کمتر در ایران
پیدا می شود؛حتی گربه هایمان نیز پیوندی شده اند.چه برسد به افکارمان
آنقدر مرموز شده ایم که زندگیمان را حتی از خودمان پنهان می کنیم و
گاهی بعد از دو سال می فهمیم که در خفای درونی ترین سلولمان؛ جور
دیگری هستیم؛ و انقلاب می کنیم ؛اما بر علیه چه کسی؟مظلوم ترین
عزیزانمان , وبا اینکار احساس آزاد شدن می کنیم , بی خبر از اینکه
تنها عقده های کودکی و جوانیمان را بروز داده ایم و کماکان نگاهی
.از بالا به ما می خندد
آری؛از نگاه خیلی ,این روز مرگی خوش رنگ و پر خواهان ,این
نگاههای هرزه بدنبال هم ؛زیباست؛باشد
باشد
این خانه قشنگ است
ولی
خانه من نیست

2 comments:

Anonymous said...

doroste . ghable az inke shoma begin ham shaer gofte bood :
in khaneye man nist !
in hamsafaram nist !
ghashange bood be har hal

Anonymous said...

in khaneye ziba khaneye man ast ama anha ham khanehaye man nistand!