Tuesday, December 23, 2008

جایی پر از سادگی و درد

به بیمارستان دولتی برو.برای خودت خوب است .می نشینی با دهاتی سلماسی ای حرف می زنی که صفایی دارد به اندازه بوی کت چرک پوشیده اش برای شهر. برایت از روزگارش می گوید و تو در حالی که به حرفهایش گوش می دهی نگاه های بیمار آدم های منتظر را می بینی.آدم هایی که همگی فقیر اند و همگی مریض.از در بیمارستان که بیرون می آیی انگار آن داخل دنیای دیگری بوده است.انگار که این آدم ها که دقایقی قبل دیده ای تمام عمر در آنجا زندگی کرده اند و در همانجا هم خاک می شوند حتی بدون آنکه قیافه شان را ببینی.برای من و تو خوب است که گاه گاهی گذرمان پیش آنها بیفتد.بنشینیم پای حرفشان.پای خستگی شان.پای سادگیشان

1 comment:

Atf said...

in anten e kar mikoneh najoor, midooni chand rooze gir dadam be in albume e? sari galin o saghie meikharan...