Wednesday, May 09, 2007

فلسفه وجودی یک آینه سقفی

یک روز یک آدم معمولی بطور تصادفی از داخل آینه سقفی بزرگی که آسمان را گرفته بود خودش و آدم های اطرافش را دید.صحنه خنده دار و حزن آلودی بود.مجموعه ای از حرکات در هم که میانگین آن همین سکونی بود که حالا او را در بر گرفته بود و یک چرخ بزرگ که با این حرکات در هم می چرخید و برای یک مرد چاق یک صفحه موسیقی را می چرخاند


پی نوشت: من حالم خوب است
پی نوشت 2: تمام تلاشم را جمع و جور کردم که این افسردگی لعنتی را دک کنم
پی نوشت 3: دلم برای پی نوشت گذاشتن تنگ شده بود

4 comments:

Anonymous said...

p.s. chizi nadashtam ke benevisam

Anonymous said...

kheili khoshhalam refigh! :*

000

Anonymous said...

آخییییییییییییییییش! دوباره رنگ زمینه َت رو برگردوندی عین سابق. این رنگه آرامش میده موقع خوندن؛ به جان خودم. راستی تدریس اون روز چی شد بالاخره؟ :D

Anonymous said...

manam mese 000! faghat az bus khabari nist! be jash baghal mikonam! >:D<