Wednesday, February 22, 2006

نویز سفید

چند گاهیست که در چنته پوسیده من جوهر وراجی نیست
شاید از کامی ایام بکام
شاید از گرمی لبخند نگار
شاید از بودن تو
هر چه هست
هر چه باشد دل من خالی نیست
و کلاغان پر از حس طلا در تب لبخندک من می جوشند
و خدایی که شاید هم نیست
چند خوابیست که رویا جاریست
چه بگویم که صدایم باقیست
ته دالان دلم زیر زمین

2 comments:

Anonymous said...

مقایسه ی چند اثر هنری، حتی اگر همگی به یک هنرمند متعلق باشند، کار درستی نیست. اما از تمام شعرهایی که از تو خوانده بودم، یک سر و گردن قوی تر بود. وزن زیبایش هم واقعا خوب بود

Anonymous said...

خیلی خوب بود