Tuesday, February 07, 2006

عین سین کاف

با تو بودن هم عذابی بود
بی تو بودن هم عذابی بود
با تو بودن در خمار آرزو رفتن
به بی فردایی و آشفتگی خندیدن و خفتن
بی تو بودن در گذار زندگی در خاطرات پوچ پوسیدن
آسمان را با نمانم گریه ام بی تاب بوسیدن
با تو بودن بی تو بودن هم عذابی بود

4 comments:

Anonymous said...

سر بر زمینم جانا ،می شنوم حتی آنچه که نباید بشنوم را و ... درد لبریز می شود

Anonymous said...

خیلی زیبا نوشتی... تاثیر زیبایی شعرت را در تمام وجودم حس میکنم. افسوس که می دانم چه دردی تو را به این زیبا نوشتن وادار کرده است... چه دردی... و اگر هم خوب ندانم، حس میکنم

Anonymous said...

...?

Anonymous said...

وراج هستم صاحب در دام وراجی های مداوم! :)