Saturday, April 16, 2005

پرتگاه

پایین را نگاه می کنی
انگیزه ای تمام برای پروازی چند ثانیه ای
شاید در این چند تک لحظه بتوانی معنی کنی؛شعری که می نوازد
پرواز را بخاطر بسپار؛پرنده مردنی است
با تمام نیرو یک نفس عمیق را در قفس های استخوانی ات به زنجیر می کشی
و اندکی بعد زندانبانت فریاد می زند
آزادی
کار همیشگی برای عزیز کردن
اول اسارت و بعد تقدیم آنچه از قبل در آغوش داشته ای
هوای خوبی است برای پریدن
تا با صدای بلند بگویی
برای پرواز تنها جرات ام را می گسترم
اکنون بالا برای بودن ,پایین است
باید معلق بودن را تست کرد و با پنیر گرمی خورد
اکنون هنگامه پرواز از همه جای این قلب ؛شنیدنی است

1 comment:

Anonymous said...

سلام. درسته که می گید اول اسارت و .... ولی مطمئن باشید که اگر زندانبان نبود، شما و من و بقیه هیچ وقت قدر آزادیمونو نمی دونستیم
در ضمن هیچ وقت سعی نکنید معلق بودن رو امتحان کنید، چون به تجربه من، بدترین لحظه های زندگی تون خواهد بود.