Monday, April 18, 2005

خورشید بیرون می آید

روزی
عاقبت؛هر چند که دیر یا زود
رنگی یا خاکستری
تلخ یا شیرین
چون عسل کندوان دامنه های دماوند
عاقبت در انعکاس برکه وجدانت
خورشید واقعیت را می بینی
آن هنگام هنگامه ای خواهد بود
در انتظار آن نیستم
تنها پیشگوییم را در آینه قلبم می بینم
آن روز خورشید بیرون می آید
آن روز تفاوت رنگ ها معلوم می شود
آن روز آبی از اتهام سیاه تبری می شود
آن روز خورشید بیرون می آید

1 comment:

Anonymous said...

سلام؛ با خوندن متن خیلی قشنگ شما، یاد این جمله افتادم: گذشت را از درخت آموز، که از هیزم شکن هم سایه اش را برنمی دارد. اونروزی که شما گفتید حتماً می رسه و چه خوبه که شما بخشیدن را تا او روز تمرین کنید و یاد بگیرید