Thursday, June 14, 2007

مرد جان به لب رسیده را چنان است


حداقل برای یک ماه می توانم مثل دلقک هاینریش بل زندگی کنم.قرار است یک ماهی در هتل زندگی کنم.می روم ماهشهر برای خودم بودن و کار.شب های ماهشهر باید شبهای نوشتن و گرما وکتاب و محسن نامجو باشد.بهر حال خودم هستم و خودم و حتی بدون یک آشنا در حوالی سیصد کیلومتری.امروز داشتم فکر می کردم که برای چند نفر مهم است که من کجا باشم؟به نتیجه خاصی نرسیدم اما فکر کنم که از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نکند.خیلی برایم مهم نیست اما با این واقعیت روبرو شدم که از دید عموم آدم دوست داشتنی ای نیستم و جمله بعدی ای که به ذهنم می رسد این است که به چپ چپ!یک نفر هم مثل من باشد در دنیا؛چه اشکالی دارد؟می رویم جنوب!هر چه بادا باد

پی نوشت: فکر کنم تا زمانی که اینترنتش را کشف کنم مدتی طول بکشد اما شما هر روز بیایید اینجا نامجو گوش کنید
پی نوشت 2: اگر هم مردم از من به شما وصیت که بی رنگ شوید؛مثل باد؛بدون هیچ خط قرمزی و آزاد

9 comments:

Anonymous said...

baraye man mohemme azizam! :D

vali rangi boodan ham bad nist ...

Anonymous said...

وصیت عمیقی بود...
امیدوارم ماهشهر خوش بگذرد. یا نه خوش برای این جور سفرها خوب نیست. شاید بگویم لذت بخش، مفید، موثر و ... بهتر باشد. به هر حال امیدوارم آن طور بگذرد که دسوت داری.

Anonymous said...

ببين يه لحظه فكر كن چند نفر برات مهم هستن؟ شايد يه تقريب درجه اول نه چندان خوب از آدمايي كه تو براشون مهم هستي بهت بده! من چند ساله تورو مي شناسم و چند وقته كه يه ذره بيشتر تورو مي شناسم گرچه هنوز خيلي مونده كه تورو خوب بشناسم ولي مطمئنم ادمايي كه براشون مهمه تو كجا هستي خيلي بيشتر از انگشتاي يه دسته.

Anonymous said...

motmaen bash sare fut bal ye 0 15 nafari hatman be yadet hastan.

in borhan ekholf bud faghat harchand dar inja kheili bi ehsas bud in javab, vali faghat khastam begam keh injuri ha ham nist.

un dafe tu concerte mahmud sa'dat, bekhatere inke be fekre to budim o to shomare mobilet avaz shode bud dasht koli miraft tu pachamun. ;)

Anonymous said...

....www.dearerotica.com.......

Anonymous said...

اوهی سیامک کجایی که ببینی مهران آخرش برنامه َرو پیچوند!! چقد گفتم این آخرش هممونو دودر می کنه و مهمونی که نمیده هییییییچ؛ یه آب طالبی هم نمی گیره که بخوریم!! ولی مهران! من ول کن قضیه نیستما! قول دادیو باید روش وایستی

Anonymous said...

مهران! الان 11 روزه که من دارم تلاش می کنم برای تو کامنت بذارم، ولی نمی شه... درواقع این آی اس پی صفحهء کامنتات رو باز نمی کنه... الان هم مطمئن نیستم این پست شه... اینا رو گفتم که اگه دیدی خبری ازم نبود، دلیلش رو بدونی... به هر حال... بعضی وقتا مثل دلقک هاینریش بل زندگی کردن، برای یه مدت لازمه... مواظب خودت باش... سعی کن گاهی یادی از ما هم بکنی... بی خبر نذار... (راستی، تو این شعره فکر کنم میگه: "مرد جان به لب رسیده را چه نامند" نه؟! و می شه جواب داد: "مهران!!" اِستَغفِرُلله!!؛) )... خواستم چند قسمت از عقاید یک دلقک رو هم نقل کنم، که صرف نظر می کنم!... خوب... موفق باشی... خداحافظ مهران :)

Anonymous said...

راستی ببخشید که من گیر دادم به "استغفرلله" این "چشمی و صد نم" نامجو!! آخه هر وقت این آهنگو می شنوم یاد این تیکش میفتم ناخودآگاه!... شاید یه هو دیدی هر دفعه که اومدم اینجا، یه کامنت با مضمون "اِستَغفِرُلله" برات گذاشتم... :) ه

Anonymous said...

خداحافظ مهران