Tuesday, June 05, 2007

در مورد مبارزه با اراذل و اوباش

ابتدای سخن خود باید گوشزد کنم که علاقه چندانی به مردمان اطراف و قوم حکومت گر این روز های ایران ندارم و این مقاله را صرفا برای این می نویسم تا برخورد عقلایی با طرز تفکر حاکم بر جامعه و نیز ریشه یابی علل پایداری چنین حکومتی داشته باشم.این روز ها شاهد جنگی شبیه به نبردهای گلادیاتور ها با اسیران جنگی دشمن در خیابان های شهر هستیم و نیروهای انتظامی، با عنوان برخورد با اراذل و اوباش، به لگدمال کردن عده ای که لقب رذل و مفرد اوباش را که نمی دانم چیست اطلاق کرده اند، میپردازد.جدا از هویت اجتماعی شخص ضرب و شتم شده چیزی که به شدت جلب توجه می کند این است که از دید نیروی انتظامی کلمه متهم با کلمه مجرم تفاوتی نمی کند و همچنین گویا کلمه نیروی انتظامی با کلمه قاضی و مامور اجرای حکم تفاوتی ندارد.در این روزها بار ها شاهد تصویر هایی هستیم که فرد به اصطلاح رذلی را نشان می دهد که آفتابه به دهان با چهره ای سراسر خون زیر لگد های نیروی انتظامی است.چنین برخوردی با این توجیه برآورده می شود که پلیس امریکا نیز چنین برخورد هایی می کند که این استدلال در گروه همان استدلال آشنای زندان گوانتانامو و اوین است.باید همین جا این نکته را برای دوستان روشن کنم که تفاوت در اینجاست که در یک جامعه مدنی این برخورد از سوی پلیس به عنوان جرم شناخته شده و مامور مورد محاکمه قرار می گیرد اما در جامعه مثل ایران مورد تبلیغ سراسری صدا و سیما قرار گرفته و برخوردی قانونی نام میگیرد.در ادامه باید بگویم که یک متهم حتی اگر متهم به قتل عام باشد هنوز هم متهم است و نه مجرم و مرجعی که باید این تشخیص اثبات جرم رابدهد دادگاه است و نه نیروی انتظامی.عده ای از مردم ما بخصوص این آدم های مثل سگ ،ترسوی جامعه ما داد سخن میدهند که این زورگیر ها حقشان است و خدا عمر دهد به این پلیس و غیره.باید به این دوستان عزیز گوش زد کنم که اگر شخصی جرم زورگیری اش در دادگاه ثابت شود من هم مشکلی ندارم که سمبه چپانش کنند به شرطی که در حکم دادگاه نوشته شده باشد " مجازات: سمبه چپان" و این حکم توسط مامور اجرای حکم اجرا شود(البته در مورد تناسب مجازات با جرم در این مقاله بحثی نمی کنم)اما اینکه بخاطر خالی شدن عقده ترس و غیره ای که درون این مردمان ترسو وجود دارد از این کار نیروی انتظامی حمایت شود کار بسیار احمقانه ایست.در آخر خاطر نشان می کنم که یکی از دلایل اصلی پایداری چنین حکومتی این است که با کارهای گوناگونی که بصورت طرح جهادی انجام می دهد و با استفاده از ساده لوحی مردمی که دارای مشکل خود فهیم بینی هستند و سو استفاده از ترس دست جمعی یک جامعه که خود باعث آن بوده اند رضایتی را در ضمیر نا خود آگاه این مردم خرافه پرست و خود بزرگ بین ایجاد کرده و کماکان از طغیان دیگ خشم یک ملت به بند کشیده شده جلوگیری می کند

3 comments:

Anonymous said...

مدتها بود که مطلب به این خوبی تو زیرزمین نخونده بودم. در واقع آخرین مطلبی که در این سطح نوشتی، زمان انتخابات شوراها بود... هیچ ایرادی نمی شه به متنت وارد کرد. کاملا تاییدت می کنم. به خصوص با این جمله به شدت موافقم: "در ادامه باید بگویم که یک متهم حتی اگر متهم به قتل عام هم باشد هنوز هم متهم است." راستش من احمق دو سه هفته اس که می خوام یه مطلب دقیقا با همین مضمون تو خراب شده ی خودم بنویسم، اما هم اون من احمق و هم اون خراب شده، کارش از این کارا گذشته... برام دعا کن مهران!...ه

Anonymous said...

راستی! این چه تبعیض جنسی ایه که راه انداختی با این دو تا لینک جدیدی که واسه غزاله و آبجیت اضافه کردی!...
(راستش این کامنت رو باید در مورد بی شعورهای پانزده سانتی می نوشتم، اما هم ترسیدم نبینیش، هم شوخی بود و متن تو جدی و باز هم کاملا مورد تایید من...)ه

Anonymous said...

dar morede commente avvalet bayad begam ke be in natije residam ke koo aghle bedone khate ghermez dar natije in bahshaye manteghi ra kam tar benevisam khodam aram taram.dar morede commente dovomet ham bayad begam ke kamelan gheire eradi in 2 ta link injori shodan!nemidonam chera ama hatman yeja too template soti dadam va hosele doros kardanesh ham nadaram!