Tuesday, November 28, 2006

هدیه ای از جنس اجبار


کاش می دانستیم که دنیای کسی بودن یعنی همان سنگینی یک کره بزرگ آبی روی دوش ما
اگر می دانستیم شاید هیچ وقت اولین قطره های شیر مادر را نمی خوردیم

پی نوشت: امروز یک شعر جالب شنیدم گقتم برای شما هم بنویسم
اول ره عشق ؛ سر انداختن است
جان باختن و دل به بلا باختن است
پی نوشت 2: کثیفی هوا هزار و یک بدی هم که داشته باشد این خوبی را دارد که دیگر چراغ های مرقد مطهر دیده نمی شود

2 comments:

Anonymous said...

khaili mahshar minevisi.
akhbar elam kard agar ta ye mahe dige hava hamintor bemune tehran majbure tatil she.

Anonymous said...

سلام ! ... از اینکه سر زدی به وبلاگم خوشحالم ... اگه 2 نفر دیگهء تشکیل دهندهء اون 4 تا که گفتی (!) رو هم بهم معرفی کنی ممنون میشم !! ... مرسی بازم :)