Wednesday, November 22, 2006

کتگوری شماره هفت

جلوی آینه شال گردنم را دور گردنم گره می زنم
کلاهم را سرم می گذارم
دکمه PLAY ام پی تری پلیر را روشن می کنم
یک چشمک جلوی آینه به خودم هدیه می دهم و در را باز می کنم
راه میروم
راه میروم
صدای گیتار برقی با چهره های آدم های اطراف
انگار به هر کدام که میرسم چیزی داخلشان منفجر می شود
شبیه یک معما که با صدای موسیقی مثل ابری بالا می آید و جواب را نشان می دهد
جواب هر کس که بالا می آید سرم را تکان می دهم و می گویم سلام احمق
راه میروم
نفس عمیق می کشم تا میتوانم
این زندگی من است
بدون انتظار
با لبخند

No comments: