Friday, March 04, 2011

پ مثل پدر

بعضی شب ها دلم لک می زند برای چین و چروک های پیشانی پدر
که همیشه می خندید
حتی آن هشت سال خمپاره و خشم
برای امید های واهی اش
برای آن همه غروری که به حساب من داشت
خیالش هم نمی گذارد کم بیاورم
خیالش هم پدری می کند
خیال بابا هم نان داد

No comments: