Friday, May 15, 2009

انگیزه های یک تحریمی برای رای به کروبی

یادم می آید آخرین باری که رای دادم مجلس ششم بود.خاتمی بر سر کار بود و کمیتشان لنگ می زد که ای وای ما هرچه لایحه می کنیم مجلس جانفشان رهبری پرپرش می کند.این شد که منطق حکم کرد تا به پای صندوق های رای رویم و مجلس ششم را از داخل صندوق ها بیرون کشیم.بعد از این حماسه ، ماجرای حکم حکومتی واقع شد و فهمیدیم که قسمت هایی از حکومت وجود دارد که نمی شود از صندوق ها بیرون کشید و لذا دور دوم خاتمی تحریمی شدیم.خوشبختانه دور دوم خاتمی بنا به سنت حسنه رئیس جمهوری 8 ساله دوباره رئیس جمهور شد و همان دوستانی که سید را بر دوش می گذاشتند در سال آخر از دوش به زمین گذاشتند اش و هو هو کنان از دانشگاه تهران فراریش دادند.رسیدیم به دولت نهم و حضور چهره هایی تکراری که مانند فیلم فارسی های دهه پنجاه تنها نقش هایشان عوض می شد.گاهی فرمان می شوند و گاهی داش آکل.از آنجایی که آن روزها فلسفه رای دادن به شخصی برای من به معنای قبول داشتن او بود و از آنجا که هیچ کدام از آن عزیزان را قبول نداشتم به هیچ کدام رای ندادم.بعد از انتخابات عده ای از دوستان اصلاح طلب و غیره داد سخن می دادند که اگر شما تحریمی ها رای می دادید احمدی نژاد رئیس جمهور نمی شد.خوب که دقت می کنم می بینم که بیشتر آن دوستان همان روزها جلای وطن کرده و اگر سختی دوران ریاست جمهوری دکتر در کار باشد ، آنها سهمی از این سختی نبرده اند.حال آنکه از نظر من بالا و پایین دو دوره قبلی ریاست جمهوری آنقدر ها هم از هم دور نبود.بهر حال تحریم از نظر من به منظور براندازی نظام صورت نگرفته بود و صرفا بخاطر اینکه با هیچ کدام از کاندیدا های مورد نظر ارتباط منطقی برقرار نکردم از رای دادن به آنها خودداری کردم.در نتیجه به دنبال نتیجه ای از این کار نبوده ام که حالا اعتراف به عدم نتیجه گیری کرده باشم.
اما می رسیم به این دوره با آن آمدن عجیب خاتمی و رفتن عجیب ترش و به یکباره ظاهر شدن مهندس موسوی پس از آن همه اصرار از خاتمی و انکار از او.بهر حال مهندس آمد و قلموی نقاشی اش را بعد از بیست سال بجای کشیدن بر بوم ، آغشته به رنگ سبز کرد و بر صورت هوادارانی کشید که آمده اند به دنبال منجی دیگری تا دوباره پس از چهار یا هشت سال هو هو کنان او را به خانه اش برگردانند.باز هم همان فیلم فارسی و این بار هنرپیشه ای که مدتی روی صحنه ظاهر نشده و تماشاگران جدید چیزی از قدرت بازی اش نمی دانند.افسانه ها ساخته اند از قدرت لولی وش اش روی صحنه و اجتماعی سبز بی انتظار آمدنش هستند.برای من این داستان ها همان داستان های خاتمی است.با این تفاوت که پیش از آمدن موسوی روی صحنه ، یک نمایش سیاه بازی توسط دکتر اجرا شده و تماشاچی دلزده از لودگی ها در انتظار یک ملودرام است.خوب موسیقی این ملودرام را هم سرود آفتابکاران برگزیده اند و حسابی حال و هوا را خاطره انگیز کرده اند.
برای من تا اینجایش هیچ نکته تازه ای ندارد.تنها سرچشمه های حرکت تازه را می توان در شیخی دید که خود در دور قبل از منتقدینش بودم.من طرفدار کروبی نیستم.او هم یکی از همان چهره های چرخشی است.نکته ای که من را برای حمایت از او ترغیب می کند راه درستی است که از چهار سال پیش شروع کرد.یکی از پایه های اصلی دموکراسی حزب است.کروبی پس از شکست در انتخابات حزبی تاسیس کرد ، روزنامه ای به راه انداخت و حرکت نرمی را بسوی اصول اولیه دموکراسی آغاز کرد.علت دیگری که باعث حمایت کردن من از کروبی می شود جمع آوری یک تیم است.اینکه یک کاندیدا متوجه این موضوع شود که به تنهایی شعار دادن ره به جایی نمی برد و برای برنامه داشتن باید متخصص داشت امری است که به تنهایی آنقدر ارزشمند است که بنظر من برای حمایت از یک فرد کفایت می کند.علت مهم دیگر عمل گرا بودن شعار های انتخاباتی کروبی است.کروبی همواره ترمز خود را نگه می دارد و حتی در تریبون های انتخاباتی تاکید می کند که شعاری را که نمی تواند عملی کند نخواهد گفت و حتی با این گفتار باعث رنجش افرادی می شود که به دنبال منجی می گردند.
در انتها باید بگویم که برای من شیوه نوین فعالیت او در عرصه انتخابات تنها نکته جدید این انتخابات است و برای همین این دوره رای خواهم داد.نه برای پیروز شدن.برای حمایت از این شیوه

No comments: