Thursday, May 08, 2008

غولتشن ها ، کمدی دلارته ای در سایه ناپل


غولتشن ها نمایشی است که به کارگردانی حمید پورآذری در تالار سایه در حال اجرا است.نمایشنامه این کار نوشته کارلو گالدونی است که آثار او به عنوان نمونه های نابی از کمدیادلارته برای اهالی تیاتر شناخته شده است.شروع نمایش با فضایی شاد و همراه با موسیقی زنده همراه است و همزمان با نشستن تماشاگران روی صندلی ها ، کارناوالی از بازیگران روی صحنه به رقص و پایکوبی می پردازند.محوریت نمایش حول زن و سنت های مردسالار می چرخد و غولتشن ها اشاره ای به مردانی سنتی است که هنوز در عالم ازدواج های چشم بسته برای فرزندان خود بسر می برند.حمید پور آذری بخوبی با انتخاب مناسب این متن و همچنین نزدیکی های ساختاری کمدیادلارته با سیاه بازی توانسته است توجه مخاطب عام و حرفه ای تیاتر را به خود جلب کرده و هر دو گروه را راضی از سالن تیاتر به بیرون بفرستد.یکی دیگر از نقاط قوت این نمایش بازی های یکدست و قوی بازیگران آن است.اگر چه در این میان بازی هدایت هاشمی در نقش سیمون و علی سرابی در نقش لوناردو بیشتر جلب توجه می کند اما حتی بازی بدون دیالوگ افسانه بخشی فر در نقش کلفت خانواده لوناردو کاملا تاثیرگذار در روند نمایش بنظر می رسد.در این میان ، باید کارگردانی حمید پورآذری را در پیاده سازی متن گالدونی که از جمله نمایشنامه های حرکتی است ستود.همچنین پورآذری با انطباق دادن متن نمایش با شرایط اجتماعی حال حاضر ایران توانسته است با ظرافت خاصی شخصیت های محدود نمایش خود را در جای انواع موجودات موجود در جنگل کنونی ما بگذارد و تماشاگر را از طریق وجود افراد ملموس در نمایش ؛ بیشتر به درون نمایش بکشاند.به عنوان مثال هدایت هاشمی در نقش سیمون در طول نمایش در 3 شخصیت غولتشن ، آخوند و جوان امروزی در پارتی ظاهر می شود اما در تمام این نقش ها او هنوز سیمون است و تنها صدا و میمیک او تغییر می کند. یکی دیگر از مواردی که پورآذری به کمک آن تماشاگر را به نوک دماغ خود می چسباند حذف پشت صحنه است ؛ تمامی بازیگران در دو طرف صحنه نشسته اند و در هنگام بازی خود از روی نیمکت بلند شده به وسط صحنه می آیند و با تمام شدن بازی به سر جای خود می روند.پورآذری دست از سر تماشاگر بر نمی دارد و می خواهد هنوز هم به او نزدیک تر شود و با استفاده از بداهه آن هم به میزان فراوان توسط بازیگران توانای خود ، هدایت هاشمی وعلی سرابی به برقراری ارتباط دیالوگی با برخی تماشاگران می پردازد.در نهایت این نمایش توانسته است علاوه بر رسیدن به هدف اصلی کمدی که خنده و قهقهه است جوال دوز هایی به مشکلات اجتماعی و جنسیتی حال حاضر ایران بزند.روحش شاد!

پی نوشت: حتما برید ببینید
پی نوشت 2: بلیطش هم 4 تومنه
I love you elnor : پی نوشت 3: این پی نوشت کاملا خصوصیه.نخون دیگه

1 comment:

Unknown said...

13 سال گذشت ،یه روز بهم گفتی قول بده بخاطر من ۵ سال فکر خودکشی رو نکنی،بعد از اون دیگه این فکر و نمیکنی،۱۳ سال گذشت و خیلی بیشتر از اون موقع دورم از زندگی و فقط با یه بند نازک که داره دستم رو میبره به یه دختر ۸ ساله که با اون نگاه قشنگش بهم میگه مامان وصل شدم به این زندگی مزخرف،دیدی اشتباه میکردی ،همون موقع باید همه چی تموم شد کاری که دوستت کرد و یه بار برای همیشه راحت شد