Saturday, July 22, 2006

No Fear… Destination is Darkness

باران وحشيانه مي بارد . تاريكي همه جا را گرفته.برف پاك كن براي لحظه اي شيشه را شفاف مي كند و دوباره مات.دوباره باران.دوباره بادي كه قطره ها را به شيشه مي كوبد.پايش را روي گاز فشار مي دهد.صداي ضبط را بلند كرده.شايد براي نشنيدن صداي قطره هاي باران.شايد هم براي رفتن
كناره هاي جاده پر از گوزن هايي است كه تكان نمي خورند.در تاريكي مطلق برق چشمانشان را از هم مخفي مي كنند.با خود مي گويد شايد براي پاك شدن خود.
No Fear… Destination is Darkness
صداي ضبط را بلند تر مي كند.داخل ماشين پر از پرهاي سياه كلاغ است.روي صندلي كنار راننده.جلوي شيشه و بيشتر از همه جا در روي صندلي عقب
جاده دو تكه مي شود.انتهاي راه راست چراغ قرمز كوچكي سوسو مي زند.چراغ را كه مي بيند فرمان را به چپ مي گيرد و پدال گاز را تا آخر فشار مي دهد.انتهاي راه تاريكي مطلق است.كناره جاده ديگر خبري از آن گوزن ها نيست
خبري از باران هم نيست.برف پاك كن پر هاي سياهي كه از آسمان مي ريزد اين ور و آن ور مي برد.چراغ ها را خاموش مي كند.برف پاك كن را هم همين طور


پي نوشت: اگر اسپیکر هايتان را روشن كنيد صداي آهنگي كه در ماشين مي شنيده را مي شنويد.اين آهنگ را راسموس خوانده و من جديدا به شدت آهنگ هايش را مي پسندم
پي نوشت 2:‌يك كافي شاپ عالي كشف كرديم.خيلي فضاي خوبي داره.نمي گم كجاس چون مي خوام خودمون بريم

No comments: