Tuesday, June 15, 2010

دیالوگ های سکسی دختری که چهارشنبه باکره بود

دختر: قلی ، قلی ، گوشت با منه؟ دارم به بابا قلی زنگ می زنم ، به اون بابا قلی بی غیرت خوش تیپت...، قربون اون چشاش برم من ؛ اه... ؛ بازم که میگه در دسترس نیست ، قربون خودت برم که همیشه در دسترسی.(دختر دستش را به شکمش می کشد)می دونی دارم به چی فکر می کنم؟ دارم فکر می کنم که اگه این بابا قلی بی غیرت یکم غیرت داشت چقدر خوب می شد
، چی میشد یه همتی می کرد و این آخر هفته ای در دسترس بود ، البته حق داره ها ، شنبه امتحان پایان ترم داره ؛ استادشم از اون استاد بد اخلاقاس که فکر کنم تا حالا تو زندگیش یه مامان قلی رو هم از نزدیک ندیده ؛ اگرم دیده باشه قبل از وقتی دیده که مامان قلی شده باشه ،حتما اون وقتی که مامان قلی دانشجوش بوده و داشته دست و پا میزده که درسشو پاس کنه اونو دیده ، حتما یه چهارشنبه ای دیدتش ، آره ، عمرا اگه جمعه دیده باشدش چه برسه به پنج شنبه

این نوشته را میان یادداشت های قدیمی ام پیدا کردم ، شاید برای دو سال پیش باشد ، حالا اگر بخواهم بنویسمش در مینیمال زیر خلاصه میشود.

میان چهارشنبه های باکرگی و جمعه های قاعدگی ، همیشه پنج شنبه هایی هست که امتحانی در کار نیست.

این دو را برای این اینجا نوشتم که بفهمیم آدم تغییر می کند

No comments: