Sunday, May 22, 2005

ناگفته ها

از چه بايد بگويم؟
از انهدام بند بند وجودم ، از پيوند با حوصله آنها به دست تو؟
از جستجوي بي حاصلم براي گودالي به حجم يك عمر؟
يا از آشيان آغوش تو؟
از چه بايد بگويم؟
از گذران بي گذر چشمان خاكستري؟از سنگيني واژه سلام؟
از مرثيه اي كه به گور مهرباني خواندند؟
يا از داستان دستان باغبان تو؟
آن زمان كه پيوند ميزني سبزينه هاي ظريف خنده را بر لبان خشك من؟
از چه بايد بگويم؟
از پنجه جنون كه سيم آخر را نواخت؟از درويش خسته كوچه ام؟
كه هنوز گريه من را علي علي مي گويد؟
يا از تير نگاه تو،از كمانه اش هنگام نگاه كردنت از شيشه پنجره بر صورتك خسته ام؟
از چه بايد بگويم؟
از مهرباني شما، وقت پاك كردن غصه ها،آن زمان كه صورتك شادي مي زنيد
براي تنها تماشاگرتان، براي من
،براي كول كردن بار غصه هايم،
بار قصه هايم؟
از چه بگويم براي تو؟
از چه بگويم برايتان؟
،تنها بگويم كه مي دانم،مي فهمم تمام كارهايتان

پي نوشت: سينا جان خيلي كمكم كردي توي اين مدت. هر شب خدا رو شكر مي كنم كه دوستاي خوبي
مثل تو و بقيه بچه ها دارم.علي،وحيد،امير،هادي،حامد،مازيار،سروش، و بقيه بچه ها از همتون ممنون.
و يه تشكر خيلي زياد از تو

2 comments:

Anonymous said...

fantastic. ur written is exellent. but pls point to تو exactly same other friends.
is it better?

Anonymous said...

delaa nazd e kasi benshin ke oo az del khabar daarad,,,be zire aan derakhti ro ke oo golhaa ye tar daarad...na har kelki shekar daarad,na har ziri zebar daara,,,na har cheshmi nazar daarad,na har bahri gohar daarad.
manam az daashtan e hamnavaayi mesle to be khodam fakhr mifroosham.Sina