شعري از حميد مصدق مي گويد
”خواب روياي فراموشي هاست خواب را دريابيم...“
روياي فراموشي هاي من؛اكنون دفترچه خاطرات گنگي است
سكانس هاي پياپي كه در گذرند و پايان اين ترسناك نمايش؛آغاز صبح را نويد مي دهد
و تن من خسته از خواب ؛بايد بر خيزد و در چرخ دوار زندگي بي امان بدود
جايمانده هاي تلخ زخم جان را مرهمي بايد
گاه شب هايي را در نظاره شب به صبح مي رسانم
از كابوس هاي پياپي زيباترست
نيمه شب ها دكل هاي موبايل تنها عاشقانه ها را قاصدند
و چه كم است ترافيك مكالمه در نيمه شب
اين ابرهاي خونبار اگر بگذارند؛تماشاي ماه تماشايي است
No comments:
Post a Comment