ال سی دی من یک دریچه دارد که به سمت بیرون باز می شود( یادت باشد که به سمت بیرون) هر چند وقت یکبار دریچه اش را به سمت بیرون می کشم و می روم داخل.احتمالا در این جور وقت ها دارد یک فیلم درام یا یک فیلم کمدی رومانس پخش می کند، یک چیزی در مایه های اترنال سان شاین یا پرستیژ.آن وقت می روم در دنیای ال سی دی ام و قصد بیرون آمدن را هم از سرم بیرون می کنم.فقط مشکلی که دارد این است که این دنیا فقط یکی دو ساعت من را نگه می دارد و بعد با رشته اسم های سفید روی یک صفحه سیاه من را پرت می کند بیرون.این جور وقت ها عجیب دلم برای یک نفر تنگ می شود.دنبال موبایلم می گردم و یک جوری این دلتنگی را به اطلاع می رسانم.البته می دانم که هیچ کس نمی تواند این نوع دلتنگی را به کس دیگری بفهماند مگر این که آن دو با هم وارد ال سی دی شده باشند و با هم به بیرون پرتاب شوند.احتمالا یکی از معدود آرزوهایم همین باشد
پی نوشت: عجیب سرم شلوغ شده است و تا یک ماه آینده بدتر می شود که بهتر نمی شود
پی نوشت: عجیب سرم شلوغ شده است و تا یک ماه آینده بدتر می شود که بهتر نمی شود
No comments:
Post a Comment