من اینجا چه کار می کنم؟ میان این همه آدم های غریبه.میان این همه اعتقادات نامأنوس.میان این همه تنهایی.شب ها و روزهایم را پر می کنم با خود.با تخیل.با کاش و هیهات.شروع می کنم به خلق کردن دنیای خیالی ام.شروع می کنم و سکانس های دوست داشتنی فیلم هایی که دوست دارم را کنار یکدیگر می گذارم.غرق می شوم در احساس قلقلکی که در هنگام خواستنی شدید در دل آدم رشد می کند.به دنیای واقعی که بر می گردم نتیجه اش دانه اشکی است که ناغافل می ریزد بیرون.به اطرافم که نگاه می کنم انگار که سریال های سیروس مقدم را ببینم و این کار هم اجباری باشد ، پر می شوم از حس تخلیه شدن، از حس بیگانگی.من هیچ وقت ادعای درست زندگی کردن را نداشته ام ، اما با خودم می گویم این اصلا عادلانه نیست که یک نفر را بگذارند در جایی که هیچ شباهتی با آن ندارد.بیچاره دق می کند.مثل من
پی نوشت : آهنگ وبلاگم را عوض کردم.آهنگ خال توری است اما برای چند مدتی اینجا بودن خوب است
پی نوشت 2: کاش به اندازه تمام وقت های خالی ام کتاب و فیلم داشتم.هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم
پی نوشت 3: وقت های خالی ام زیاد نیستند.به اندازه یک کتاب و 3 فیلم در هفته
پی نوشت : آهنگ وبلاگم را عوض کردم.آهنگ خال توری است اما برای چند مدتی اینجا بودن خوب است
پی نوشت 2: کاش به اندازه تمام وقت های خالی ام کتاب و فیلم داشتم.هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم
پی نوشت 3: وقت های خالی ام زیاد نیستند.به اندازه یک کتاب و 3 فیلم در هفته
No comments:
Post a Comment