آدم ها دو نوع برخورد در برابر طناب پوسیده ای که آنها را بهم متصل می کند دارند
اولین برخورد این است که بخودت بگویی کی میگه طناب من پوسیده است.اصلا هم این طور نیست و در عین حال جرات کشیدن و امتحان کردنش را هم ندارند.بر عکس ، هی خودشان را سبک تر می کنند که مبادا طناب پاره شود.بعد هم تا جایی که طناب آنها را می کشد می روند و بعد صدای جر خوردن چیزی یادشان می آورد که طناب پوسیده بوده و حالا توی سرشان می زنند که ببین تا کجا آمدیم و حالا چکار کنیم
دومین برخورد این است که خودت را برای پاره شدن طناب آماده کنی و بخودت بگویی امتحان می کنم.بعد طناب را بکشی و ببینی که پاره می شود یا نه و بخودت بگویی که اگر پاره شد چه بهتر که همین کنار ها فهمیدم و اگر هم نشد با خیال راحت حالش را ببری
پی نوشت: بعضا رابطه مستقیمی بین عاشق بودن و برخورد اول را داشتن وجود دارد
3 comments:
Kheyli kheyli mostaghimtar Mehran khan! Kash zudtar fahmide budam1:(
albate barkhorde dovom be nazare man ye kam jorat o etemad be nafs mikhad ke az nazare man dar shoma be vofoor yaft mishe!
soali ke matrah mishe ineke kash chi ro zod tar fahmide bodin?dar morede commente dovom ham bayad begam ke momkene inchiza be vofor yaft she ama momkene oon morede aval ham be hamon andaze ziad bashe va nashe karish kard
Post a Comment