هنوز صداي ايستادگي اش در 209 پيچيده است
هماني را مي گويم كه تو خواب بودي و ندانستي كه غير از روياي عروسك هايت او هم هست
همان كه در كوچه پس كوچه هاي انزوا براي رهايي ، پريد
چه سخت بود شنيدن واقعيت مرگش
و چه زيباست عروسي او وقتي كه در دورافتاده اي زير خاك آمل فرياد مي كشد
فردا صبح/ساعت 11/ مزار اكبر محمدي
عصر بود كه تازه از خواب بيدار شده بودم.صداي قائم مقامي را در خواب و بيدار شنيدم كه با صداي لرزاني گفت، احمد امروز در زندان در گذشت.خدا كند شايعه باشد.فردا،جمعه ، ساعت 8 هر جا كه هستيد به ياد اكبر محمدي با شمع بيرون بياييد.در تهران احتمالا ميدان محسني محل تجمع باشد
پي نوشت:در كامنت قبلي گفتم دوباره هم مي نويسم كه اين نقاشي كنار ، كار من نيست.يكي از دوستان برايم فرستاد و گفت به حال و هواي وبلاگت مي خورد.من هم مثل شما خوشم آمد واقعا كار جالبي است.
No comments:
Post a Comment