هر وقت بند کفشم را می بندم یاد دوستت دارم هایی می افتم که چهار قدم راه نرفته روی زمین کشیده می شوند و آدم گشادی اش میاید خم شود و دوباره ببندتشان.دو راه وجود دارد یا تا خانه روی زمین بکشیشان و یا کفش بی بند بگیری
فکر درست بستن و بازنشدنش را از سرت بیرون کن
فکر درست بستن و بازنشدنش را از سرت بیرون کن
No comments:
Post a Comment