Monday, July 17, 2006

مهره هاي سياه


آمد سراغ خانه سرباز
ملكه بود كه سراسيمه نزديك مي شد
سرباز فقط دو خانه آن طرف تر را مي ديد
به طرف ملكه آمد بدون آنكه سپيدي پوست ملكه نگرانش كند
آمد به شوق زدن و خوردن.شايد كه هر دو بيرون صفحه تا انتهاي بازي كنار هم باشند
فيل سفيد از آن دور غيرتي شد
مثل هميشه ملكه نقش همه را بلد بود
صداي تقه ساعت بازي و پرت شدن سرباز سياه با پايه فيل
شاه سپيد هنوز كه هنوز است از دور مي خندد
پی نوشت: روز همه مادر های فرشته مبارک

No comments: