رنگ چشمان تو از سلسله زيبايي است
پادشاهي كه بر آن تخت طلا تكيه زنان ، باران شد
و نگاري كه در آن كاخ، به شفافي يك اشك روان ، چنگ نواخت
و در اين همهمهُ شوق و صدا
سقف كاخ از ير يك قهقههُ عشق نما
بي تكلف و به نرمي، به زمين راضي شد
لحظه اي بعد، صعود مژه گان ،نغمه اي از سر برپايي آن كاخ نواخت
با نوايي مبهم
كه نشاني موهوم از غم و از كوچ نداشت
كاخ چشم تو در اعماق تنش ،عكسي از خندهُ ناياب لبان من داشت
با نوايي مبهم
كه نشاني موهوم از غم و از كوچ نداشت
كاخ چشم تو در اعماق تنش ،عكسي از خندهُ ناياب لبان من داشت
3 comments:
mehrani az neveshtat khili khosham omade vaghean ghashnge,makhsosan az in ghesmatesh ke migi range cheshmana...az selsele zibaiest.
omidvaram ke in khande nayab baraye hamishe rooye labatoon bemoone va dige nayab nabashe.
مهران جان عزیز دلم برای شعر معمولا نمیشه کامنت گذاشت! ولی یه عکس میذاشتی که حد اقل چشمهاش معلوم باشه
هرچند که عکس چشمهات افتاده وی تنش!!مهرداد
Post a Comment