تو تنها آبي نيستي
شايد در كهن دياران شرق عشق را آبي ناميدند
اما تو تنها داستان عاشقانه دخترك زنداني نيستي
تو حقيقت داري
تو سرخي مانند گفتن دوستت دارم از لبانت
تو سبزي مانند هميشه بودنت
تو سپيدي چون مي داني كه مانند مني ؛ مي داني كه انساني روی زمین
تو زردي مانند طلوع هر صبحت
تو سياهي مانند آرامش شبهاي با تو بودن
تو تمام رنگهايي مانند تمام دنياي من
تلالو چشمانت از كدامين دنياي نور به دنياي من هجرت كرده؟
ساعت دوازده شب هيچگاه نخواهد آمد
كفش تو هميشه براي توست
تو رويا نيستي
پاكي تو در اعتراف توست نه معصوم بودنت
تو صداي هر سكوتي
تو شروع هر نگاه بي صدايي
تو سياهي مانند آرامش شبهاي با تو بودن
تو تمام رنگهايي مانند تمام دنياي من
تلالو چشمانت از كدامين دنياي نور به دنياي من هجرت كرده؟
ساعت دوازده شب هيچگاه نخواهد آمد
كفش تو هميشه براي توست
تو رويا نيستي
پاكي تو در اعتراف توست نه معصوم بودنت
تو صداي هر سكوتي
تو شروع هر نگاه بي صدايي
تو تمام اين نوشته؛ تو تبلور كلامي
4 comments:
"paakie to dar e'terafe tost,na ma'sum budanat!".....hame kas in ra nemifahmad,moteassefane!
ghabli man budam ;)...
har chand az geryeye abrha bizaram vali eteraf mikonam ke har bar ba didane ranginkamane pas az baran delam havaye abr shodan mikone...ba khodam migam ma hame bazigarane doregardim...nistim?
to tajasome haghighat !!
ziba bood...
Post a Comment