زندگی ما در گذر بی پايان خود در گذر است
اين واقعه ایست که حقيقت دارد
گاه ميان يک حادثه می مانيم
گاه پل می زنيم ؛می سازيم در ابرک بالای خيالخانه خود؛
رويای شبی مهتابی را که در آن ديگر صدای جيرجيرک باغچه آزاردهنده نيست
گاه گذرگاهی هستيم برای گذران رهگذران بی گذر
در تمام اين تکدانه های ثانيه نام
زندگی ما در گذر است
در تابلوی بزرگ گالری هستی
می دانی کدامين عکس ها جاودانه اند؟
لبخندک دلنشين تو و دلتپشت برای کناردستت
راز ماندگاری لبخند ژکوند اين است
خالق آن تنها راز هستی را مزمزه کرده
بيا آب را ببينيم؛حتی اگر قطره ای باشد در ليوان بزرگ
1 comment:
سلام؛ خیلی قشنگ نوشتید، ولی بهتره بنویسید که بیاییم نیمه پرِ لیوانو ببینیم، و زندگی رو از یه دریچه دیگه نگاه کنیم، و همه شبهایمان را شبی مهتابی کنیم که دیگر صدای جیرجیرک آزارمان ندهد، و ابتدا از خودمان شروع کنیم
Post a Comment