چیزی نمانده است که میان نرمی لبانت و استخوانهای گونه ات , کشیده وار یکی را انتخاب کنم
چیزی نمانده است که فندک زیپو ام را صدا کنم تا بیاید و تکلیفم را با چشمانت روشن کند
چیزی نمانده به فتح المبین چشمان اغتشاشگرت
چیزی نمانده است که بیانیه هجدهم را با قلموی سبز بنویسم و با زلفان پریشانت مذاکره کنم
چیزی نمانده به ترور هسته های گیلاسی که دوست نداشتی
چیزی نمانده به تقلب در شمارش دوستت دارم های تو
چیزی نمانده به آزادی تن ات از بند های سوتین ، سایز دویست و نه
2 comments:
salam mehran,
khoobi, belakhare weblog e jadidet ro didam. kheyli vaght bood donbale zirzaminiha migashtam. mesle hamishe ham ghashng minevisi ba ax haye ziba.
oomadi invar bebinimet.
salam shirzad jon.chetori pesaram? agha ishala hatman mibinamet.wisconsini dige?
Post a Comment