اندکی از کپک گوشه آن فاحشه یائسه فاخره خانه بدوش
سرسوزن هوس دخترک ده ساله
دو شیاف از غم نانی که همان مرغ مهاجر دارد
دوپیاله پر پشگل که در آن سرشار است؛ فهمیدن گاو
دو سه ساعت کل کل ؛ با شقایق که نمی دانم کی می خواهد گم بشود
و خدایی که همین نزدیکی است!توبگرد و دم دیوار جنون سک سک کن
No comments:
Post a Comment