عکس حذف شده است
روی تختم افتاده ام ، خیس و عرق کرده
صدای تراوش باران های گرمسیری از ابرهای غرق به گناه می آید
و من ، تب دار ، به آرزو های کفن کرده ام می اندیشم
و دستانم را که در میان بوی تند عرق ، تنها نوازشگران این تن خسته است می نگرم
باران می آید و تب داری این هوای گرم ،امکان هرگونه تبخیر را دفن می کند
و من عاقبت زیر خروارها عرق ؛ غرق می شوم
صدای تراوش باران های گرمسیری از ابرهای غرق به گناه می آید
و من ، تب دار ، به آرزو های کفن کرده ام می اندیشم
و دستانم را که در میان بوی تند عرق ، تنها نوازشگران این تن خسته است می نگرم
باران می آید و تب داری این هوای گرم ،امکان هرگونه تبخیر را دفن می کند
و من عاقبت زیر خروارها عرق ؛ غرق می شوم
2 comments:
martike bade footbal pasho boro dush begir tanet bu aragh nade. :D
با علی میرطار موافقم! آدم باید دماقشو بگیره و شعرو بخونه! دو نقطه دی
Post a Comment