Saturday, October 15, 2011

صندلی های قرمز دوست داشتنی با بوی نفتالین

بعضی وقت ها یک موسیقی ، یک نوا یا یک ترکیب فضا و موسیقی آدم را بر می دارد می برد به جایی دور یا دیر. دیشب فرصتی شد تا به ارکستر سنفونیک کلیولند بروم. ترکیب فضا و صدا و آدم های روی صندلی مرا برد به تالار رودکی خودمان ، به تمام آن شب هایی که اجرا دیدیم ، موسیقی شنیدیم و همدیگر را پیدا کردیم. در تمام طول اجرا ، چایکوفسکی می شنیدم و حافظه فراموش شده ام را پیدا می کردم. داشتم فکر می کردم که اینجا آدم را کم کم خالی می کند. کم کم تبدیلت می کند به چیزی که هیچ وقت نمی خواستی و بی سر و صدا اینکار را می کند. دیشب اما انگار تلنگری بود. تلنگری بود تا دوباره سعی کنم به شنای خلاف جهت. از این به بعد بیشتر می نویسم. تا بعد