Sunday, January 31, 2010

ملايم

اين بي آر تي هاي دوست داشتني ، وقتي كه بلند مي شوي را دوست دارند
مثل ذرت هاي مكزيكي كه مي خواهي برايم بخري

Thursday, January 28, 2010

نسيم در نسيم

حس خوب قلقلك ، وقتي كه تو با كيبورد تايپ مي كني

Tuesday, January 26, 2010

گربه سگ

و باز هم اين سيكل معيوب من دلم فلاني رو مي خواد فلاني منو نمي خواد

Saturday, January 23, 2010

Tuesday, January 19, 2010

داف خاطره

كجاي دنيا مي شود يك تخت خواب دو نفره پيدا كرد كه خاطره ات كنارم بخوابد و ارضا شود؟

Sunday, January 17, 2010

عشق من کجاست

چیزی نمانده است که میان نرمی لبانت و استخوانهای گونه ات , کشیده وار یکی را انتخاب کنم

چیزی نمانده است که فندک زیپو ام را صدا کنم تا بیاید و تکلیفم را با چشمانت روشن کند

چیزی نمانده به فتح المبین چشمان اغتشاشگرت

چیزی نمانده است که بیانیه هجدهم را با قلموی سبز بنویسم و با زلفان پریشانت مذاکره کنم

چیزی نمانده به ترور هسته های گیلاسی که دوست نداشتی

چیزی نمانده به تقلب در شمارش دوستت دارم های تو

چیزی نمانده به آزادی تن ات از بند های سوتین ، سایز دویست و نه

Monday, January 11, 2010

Saturday, January 02, 2010

قيمه با قارچ

دوستي مي گفت مي ترسم از شكاف بين مردم و مردم
پيش خودم گفتم شكاف كه چه عرض كنم بيشتر شبيه جر خوردگي است
گويا مقام مربوطه اين روزها قارچ زياد مي خورند